سام سام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

پسر یکی یه دونه ی ما

پیشرفت های جدید

عزیزم چند روزه که میام از کارهای جدیدت بنویسم ولی با دیدن تصاویر وشنیدن خبرهای زلزله حالم گرفته میشه و نمیتونم هیچی بنویسم.خدا کمشون کنه .ایشالله زودتر این لرزه ها تموم بشه تا خیال منم راحت بشه. یک هفته ای میشه که میتونی از جایی بگیری و بلند شی ولی زیاد نمیتونستی خودتو کنترل کنی و سریع میفتادی پریروز (٢٥/٥/٩١) دستتو گذاشتی رو مبل و به خوبی تونستی بلند شی و چند قدمی هم راه رفتی و خودتو کامل کنترل کردی.الان دیگه راحت بلند میشی و اصلا هم نمیفتی وقتی خسته میشی میشینی. وقتی این بالشت جلوی مبل نیست بلند میشی و کمی راه میری ولی وقتی هست اینجوری کوه نوردی میکنی و میری بالا این وسایلایی که روی کاناپه است مثل قندون و  دستم...
27 مرداد 1391

هموطن تسلیت

بالاخره صدا و سیما دیروز از خواب بیدار شد و به جای برنامه های شاد مثل خنده بازار و به جای شمردن مدال های رنگارنگ المپیک و افسوس مدال های کسب نشده به زلزله آذربایجان پرداخت. اتفاق خیلی ناگواری بود با دیدن تصاویر زلزله نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم و برای هموطنام گریه نکنم وقتی فکرشو میکنم که شاید الان یکی بچشو تو این حادثه از دست داده و نمیتونه دیگه بغلش کنه بوسش کنه بهش محبت کنه ... وقتی فکر میکنم که شاید نوزاد شیرخواری مادرشو از دست داده ... وقتی فکر میکنم  هزاران اتفاق بدتر افتاده ... وقتی فکرشو میکنم که خیلی ها عزیزانشون رو از دست دادن و وقتی فکرشو میکنم که خانوادم و فامیلامون در تبریز چه قدر وحشت زده شدن خیلی متاثر میشم. ...
24 مرداد 1391

یه جمله قشنگ

پسرم یه جایی این جمله زیبا رو خوندم خیلی خوشم اومد خواستم تو وبلاگت بنویسم تا وقتی بزرگ شدی بخونی. از کنایه ها دلگیر نشو این مردم کارشان نیش زدن است این ها سالهاست به هوای بارانی میگویند: خراب
22 مرداد 1391

زلزله تبریز

دیروز بعد از ظهر(٢١/٥/٩١) زلزله شدیدی تبریز رو لرزاند. البته نقطه اصلی زلزله اطراف تبریز توی شهرهای اهر ،ورزقان و کلیبر بود.خیلی از شنیدن این خبر ناراحت شدم تا الان ٢٥٠ نفر فوت کردن و بیش از ٢٠٠٠ نفر زخمی شدند.١٢ تا روستا کلا از بین رفتن.خدا کمکشون کنه خیلی سخته. از دیروز تا حالا هم چند بار زلزله اومده خدا کنه تموم بشه این زلزله های وحشتناک.   ...
22 مرداد 1391

تولد 9ماهگی

  ماهگیت مبارکه نفسم.9 ماهه کنارمی و باعث شدی خونواده دو نفری من و بابا با وجود تو کامل بشه 9 ماهه من مامان شدم و همه لحظه هامو با تو دارم نفس میکشم پسرم.روزها چه قدر زود میگذرن ماشالله تو این 9 ماه خیلی فرق کردی و بزرگ شدی انگار همین دیروز بود که برای به دنیا اومدنت راهی بیمارستان شدیم 9 ماه گذشت و تو روز به روز داری بزرگتر میشی و هر روز شیرین تر از قبل میشی عزیز دلم . خیلی به من وابسته ای و روز به روز وابسته تر هم میشی بیشتر اوقات از بغل من بغل هیچ کسی نمیری همش پشت سرم گریه میکنی، من اصلا اجازه ندارم از جلوی چشم تو رد بشم و برم چون میزنی زیر گریه و همچین گریه می کنی که آدم فکر میکنه چی شده وقتی بغل کسی باشی با دیدن من سریع خود...
20 مرداد 1391

قهرمان المپیک

دیروز من و بابایی تصمیم نهاییمون رو واسه انتخاب رشته ورزشی تو گرفتیم. بابا خیلی به کشتی علاقه داره خودش هم قبلا یه مدتی کشتی کار کرده واسه همین دوست داره تو کشتی گیر بشی ولی من از کشتی زیاد خوشم نمیاد آخه کشتی گیر ها دماغ و گوشاشون میشکنه واسه همین من نمیخوام که قیافه خوشگل تو اونجوری بشه.تازگی ها کشف کردیم که تو استعداد خاصی توی وزنه برداری داری چند روز پیش یه طالبی رو از سینی برداشتی و کلی ما رو ذوق زده کردی.(ماشالله یادتون نره لطفا) ولی دیشب بعد از دیدن مسابقه حمید سوریان در المپیک ٢٠١٢ نظرم عوض شد و بالاخره به این نتیجه رسیدیم که تو کشتی گیر بشی اگه گوش و دماغت هم بشکنه اشکالی نداره ولی به شرط اینکه مثل حمید سوریان بتونی قهرمان المپ...
16 مرداد 1391

لوزه سوم

عزیزم این چند روز که واست مطلب جدبد نذاشتم به خاطر این بود که نگران تو بودم و همش مواظبت بودم و وقت نکردم به وبلاگت سر بزنم. چند وقتی بود که بعضی اوقات سرفه میکردی و آب دماغت میومد منم دو تا دکتر برده بودمت ولی گفته بودن که سرما نخوردی و مشکلی نیست واحتمالا حساسیت داری ولی اواخر هفته پیش سرفه هات بیشتر شده بود و خیلی سرفه های خشک و بدی میکردی واسه همین با بابا بردیمت پیش دکتر مرندی، خیلی دکتر خوبیه.تا گلوی تو رو نگاه کرد گفت لوزه سوم داری و نوشت واسه عکس، گفت سریع ببرین عکسشو بگیرین و بیارین پیش من.ما هم بردیمت دو تا عکس ازت گرفتن یکی از گلو و یکی ازسینه باید گرفته میشد خیلی سخت بود باید محکم میگرفتیمت تا تکون نخوری تو هم گریه می کردی ا...
13 مرداد 1391

اولین حنای سام

ما رسم داریم که  اولین تابستون نی نی ، پاهاشو حنا بذاریم و با حنا حمومش کنیم تا از گرمازدگی تو تابستون جلوگیری بشه. باید اول تیر این کارو کرد ولی من بلد نبودم واسه همین 3 تیر که آناجون اومده بودن پیشمون زحمتشو کشیدن. ...
2 مرداد 1391